در رثای قاصم الجبارین؛ دلنوشته ای برای حاج قاسم / نوشتاری از حسین عبدالعزیزی
جانم را فدای راه بیپایانت میکنم.
احساس هم در برابر این شهید سعید زانو می زند؛ قلم اشک می ریزد، شاید از رگ هایش جای خون، جان باشد زمانی که این عبارت را به رشته تحریر در می آوردم با خودم می گفتم ای سردار دلها نمی دانم برای دست بریده ات، روضه ی ابوالفضل العباس بخوانم یا برای پیکر پاره پاره ات، روضه ی علی اکبر، یا برای غم هجران رهبرمان، روضه ی مالک یا به یاد محاسن سفیدت، روضه ی حبیب سر دهم یا از هلهله ی حرمله ها یا از شهادتت در غربت و دوری، ناله سر دهم.
به راستی ای سردار گزافه نگفته ام اگر بنویسم ای سردار مقاومت تو سعادتی هستی که زیر نگاه مستقیم خداوند زندگی کردهای.
ای مدافع دشت گُل سرخ، در ظلمت این مسیر غوغا کردی، ابرها در برابر این مسیر اشک ریختند و هوایی شدند.
ای امیر دلها، دلِ کبوتران زخمی را بیجان کردی. ای سردار به روح بلند و کبریائیات سوگند که پای ما محکم بر این جاده است و بر خاکپای تو سجده میکنم.
جانم را فدای راه بیپایانت میکنم. جانانه بر مسیر راه جهادیات میروم و پیشبند یا زینب را بر پیشانیام میبندم و پلاک خاک خوردهام را از دل زمین بیرون میآورم و چنان پا بر زمین میکوبم و فریاد بلند سر میدهم که حاج قاسمی دیگر، آماده است تا در این راه پیکار کند تا دست در دست روح کبریائی پروانگان شود.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰